
آموزش مسائل عدداتمی و عددجرمی
مدت زمان آموزش : 47 دقیقه
زمانی که دبیرستانی بودم نمی دانستم هدفم چیست فقط می خواندم و می خواندم. می خواستم دندان پزشکی قبول شوم تا خانواده ام به من افتخار کنند چون میگفتند دندانپزشکی کوتاه تر از پزشکی است ، زودتر می توانی فارغ التحصیل بشوی و اگر خواستی می توانی زودتر ادامه تحصیل هم بدهی. در بین اعضای خانواده یمان افراد کمی بودند که رشته های پزشکی قبول شده بودند. من هم میخواستم برای اینکه خودم را به همه ثابت کنم دندانپزشک بشوم. چون کلاسش خیلی بالا بود.
خوشبختانه دوران دبیرستان وضعیت درسی ام خیلی خوب بود به طوری که در آزمون های قلم چی سال سوم دبیرستان، ترازهای خیلی خوبی را کسب می کردم و همیشه مورد تحسین خانواده و معلم هایم بودم.
یادم هست سال دوم دبیرستان (نظام قدیم) یک روز ناظم مدرسه به کلاس ما آمد و گفت «فردا روزی است که تعدادی از دانش آموزها به نمایندگی از شما به جای معلم می آیند و درس می دهند. چه کسی از کلاس شما داوطلب است؟»
از آن جایی که من برای درس فردا آماده بودم سریع اعلام آمادگی کردم. قرار شده بود که فردا مبحث فشار فیزیک را درس بدهم. وقتی خانه آمدم کار خاصی نکردم چون به خاطر اینکه خودم را به آزمون قلم چی برسانم، از قبل خودم را برای مبحث فشار آماده کرده بودم. ولی این بار داستان فرق میکرد. قرار نبود آزمون بدهم، قرار بود برای اولین بار تدریس کنم. کمی برایم مبهم بود چون تا به حال چنین تجربه ای نداشتم. تا اینکه فردا از راه رسید و معلم فیزیکمان به ته کلاس رفت و من شروع کردم به درس دادن. 10 دقیقه اول کمی استرس داشتم ولی استرسم را کسی نمی فهمید اما بعد از 10 دقیقه آن چنان غرق تدریس شده بودم که اصلا نفهمیدم چطور زمان گذشت و من حدود 90 دقیقه درس دادم. و عجیب تر آن بود که شلوغ ترین و بازیگوش ترین دانش آموزهای کلاس هم در این 90 دقیقه تمام حواسشان به من بود انگار آن ها هم با من غرق در مبحث فشار شده بودند و داشتیم با هم لذت میبردیم.
تجربه شیرینی بود. خیلی دوس داشتم بازهم تکرار شود. تا به حال چنین موقعیتی را در زندگیم تجربه نکرده بودم که بتوانم کاری کنم که بی علاقه ترین دانش آموزان کلاس به مبحث فشار علاقه مند شوند. نمی توانم احساسم را توصیف کنم، مثل این بود که یک قهرمان مارول شده ام مثل اسپایدرمن که زندگی انسان ها را می تواند نجات دهد.
روزی با خودم خلوت کردم و گفتم من برای چه چیزی می خواهم در رشته دندان پزشکی قبول شوم؟ آیا غیر از این است که میخواهم دیگران بَه بَه و چَه چَه کنند و بگویند “بابا تو دیگه کی هستی”؟! با خودم صادق بودم و می دانستم که هیچ علاقه ای به این رشته ها نداشتم و فقط میخواستم خودم را به بقیه ثابت کنم! فقط می خواستم دیگران به خاطر قبولی در این رشته به من افتخار کنند! شاید انگیزاننده خوبی باشد ولی این انگیزه مرا راضی نمیکرد! (به هیچ عنوان قصد محکوم کردن رشته هایی همچون علوم پزشکی را ندارم! قطعا افرادی هستند که عاشق چنین رشته هایی هستند از خدمت کردن به انسان ها به کمک این رشته ها لذت می برند ولی من از آن دسته نبودم. هر رشته ای برای خودش مقدس است به شرطی که با عشق همسو شود…)
به یاد آن روز ها افتادم که چقدر با اشتیاق به دوستانم درس میدادم و چقدر از این کار لذت می بردم به طوری که نه من گذر زمان را احساس می کردم و نه آن ها!
از بین تمام دروس، درس شیمی تنها درسی بود که خیلی خاص تر دوستش داشتم. چون هم کاملا مفهومی بود و هم محاسباتی! من در دوران دبیرستان و کنکور شیمی را با بند بند سلول های وجودم می خواندم و عاشقش بودم و چیزی را بدون فهمیدنش حفظ نمی کردم. اعتقاد داشتم سخت ترین مباحث را می توان به سادگی درک کرد و ذهنم را این گونه شرطی کرده بودم تا راهش را پیدا کنم!
همه این عوامل باعث شد که من در رشته شیمی تحصیل کنم. در همان زمان دانشجویی یعنی 19 سالگی به موسسات مختلف میرفتم و کارت ویزیتم را پخش می کردم تا اگر به معلم شیمی نیاز داشتند به من زنگ بزنند. عاشق این بودم که کارم را هر چه زودتر شروع کنم. تا اینکه بلاخره یک موسسه با من تماس گرفت و من قرار شد با یک دانش آموز به صورت تک نفره کارم را شروع کنم.
چند جلسه گذشت… آن یک دانش آموز شد 3 تا ، بعد شد 7 تا ، بعد 12 تا ، 20 تا و… بلاخره به مسیری هدایت شدم که در یک مدرسه نمونه دولتی عالی و یک مدرسه تیزهوشان پسرانه به صورت رسمی آغاز به کار کردم. آن روزها هر روزش برایم خاطره بود. خاطره از دانش آموزان با عشقی که بعد از هر آزمون ، کارنامه هایشان را با افتخار برایم می آوردند و درصدهایشان را با ذوق به من نشان میدادند (یادش بخیر…) و همه این نتایج زیبا به خاطر عشق من به شیمی بود. وقتی عشق باشد، راه ها باز میشوند و غیرممکن ها ممکن…
روزهای زیادی سپری شد و نتایج دانش آموزان من هربار بزرگتر میشد. تا اینکه روزی یک تصمیم سرنوشت ساز گرفتم! تمام کلاس های حضوری ام را تعطیل کردم به دنبال راهی بودم تا بتوانم فعالیتم را در کل ایران (و حتی ایرانیان مقیم کشورهای دیگر) گسترش دهم و تمام تمرکزم را در این مسیر گذاشتم.
تا اینکه به مسیری هدایت شدم که نتیجه آن سایت آموزشی کنکوریوم شد. سایتی به وسعت ایران و حتی دنیا …
امیدوارم در این سایت گمشده خود را پیدا کنی… دوستدار تو : شهاب دانش
مدت زمان آموزش : 47 دقیقه
مدت زمان آموزش : 21 دقیقه
مدت آموزش : 53 دقیقه
مدت زمان آموزش : 14 دقیقه
منطق زندگی من اینه : هیچ وقت برای یه شروع پرقدرت دیر نیست! فقط باید خودتو باور کنی و از «راه دُرُست» آموزش ببینی و حرکت کنی… مهم نیست تا الان چه گذشته ای داشتی، مهم از الان به بعده…
تماس تلفنی با واحد پشتیبانی: 09903110317
(ساعت پاسخگویی تلفنی : شنبه تا چهارشنبه 9 تا 17 – پنجشنبه 9 تا 13 – به جز تعطیلات رسمی)
تنها منبع تهیه دوره نخبگان شیمی فقط و فقط سایت konkurium.com است و تهیه دوره از هر طریق دیگری (کانال های تلگرامی، پیج های اینستاگرام، مشاوران، دانش آموزان و…) به هیچ عنوان مورد رضایت استاد دانش نیست و از نظر شرعی کاملا حرام و از نظر قانونی غیرمجاز است. همچنین امکان استفاده شریکی از دوره های استاد تحت هیچ شرایطی مورد رضایت نیست.
توجه کنید استاد دانش با هیچ مشاوری و یا موسسه ای همکاری ندارد و هر فردی که محصولات ایشان را به هر طریقی در اختیارتان قرار دهد کلاهبرداری محسوب می شود و با متخلف برخورد قانونی خواهد شد.